سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قالب وبلاگ
نقد فیلم و سریال
 

باسمه تعالی

اسکار خوب، اسکار بد !!!

در هفته ی گذشته برگزاری مراسم اسکار و انتخاب فیلم سیاسی و کاملا ضد ایرانی «آرگو»، بحث اصلی و مهم محافل و مجالس فرهنگی هنری و خبر اول رسانه های کشورمان بود و دامنه ی این انتخاب غیر اصولی و کاملا برنامه ریزی شده فقط به هین جا ختم نشد و خبر روز تمام رسانه های دنیا شده بود و جالب اینکه حامیان اصلی و غلامان حلقه به گوش آمریکا و سیاست هایش هم از این انتخاب متعجب بودند و لب به سخن و انتقاد گشوده بودند. به هر حال در اینکه این انتخاب یک حرکت سیاسی در جهت نشان دادن عناد و دشمنی با ایران بود شکی نیست و عملا خود دست اندرکاران و مسئولین برگزاری مراسم اسکار هم دست ها را به نشانه تسلیم بالا برده اند و هیچ دفاعی از فیلم ضعیف و بدون ساختار آرگو ندارند. آرگو به خاطر ضدایرانی و تحریف یک واقعه ی تاریخی ضعیف نیست که اگر اینچنین بود حمایت ها و پشتیبانی های زیادی از آن می شد بلکه این فیلم به لحاظ محتوا، موضوع، فیلمنامه و رعایت نشدن ساختار یک اثر فاخر و منحصر به فرد در حد بسیار پایینی قرار دارد و این موضوع باعث شده علاوه بر رسانه ها و هنرمندان در کشورمان، سایر رسانه ها و اهالی هنر در جای جای دنیا از این انتخاب انتقاد کنند و آن را زیر سوال ببرند. آرگو داستان تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان ایران و فرار چند تن از آنها را در زمان پیروزی انقلای اسلامی‌مان به تصویر می کشد که واقعا نسبت به آنچه که رخ داده تفاوت های زیادی دارد و عملا با تغییراتی که در اصل ماجرا ایجاد شده تبدیل به یک فیلم تخیلی شده است. حال سوال اینجاست که این فیلم با اینچنین ماهیتی و اینچنین سطح پایینی چرا در مراسم به ظاهر مهم اسکار مورد تقدیر و تشکر قرار می گیرد و به عنوان بهترین فیلم انتخاب می شود؟ و چرا انتخاب این فیلم آنقدر برای کاخ سفید نشینان اهمیت دارد که اعلام برگزیده شدن آن توسط همسر رئیس جمهور آمریکا اعلام می شود و چنان شادی و شعفی ایجاد می کند که گویی در یک جنگ تمام عیار به پیروزی رسیده اند.؟! ولی به نظرم مشکل از سطح پایین و ضعیف فیلمی مثل آرگو نیست و نباید این فیلم را به خاط انتخاب شدنش در اسکار زیر سوال برد بلکه مسئله ای که قابل بررسی است سطح مراسم اسکار و ارزش جوایز اعطایی آن است. آیا اسکار در سطحی قرار دارد که فیلم برتر و برگزیده آنرا به عنوان برترین وبهترین فیلم سال قبول کرد؟ آیا این اولین بار است که فیلمی ضد ایرانی و سیاسی در مراسم اسکار مورد تقدیر واقع می شود؟ آیا اینقدر که ما در ایران به دنبال اخبار و حواشی مراسم اسکار هستیم برای خود غربی ها و سایر نقاط جهان اهمیت دارد؟ آیا اسکار در عرض یکسال از انتخاب آثار با ملاک هنری و فنی تغییر موضع داده و رو به انتخاب و بازی های سیاسی آورده؟ آیا زمانی که اسکار به فیلم جدایی نادر از سیمین رسید اسکار خوبی بود و حالا که به آرگو رسیده اسکار بدی است؟ آیا اسکار خوب و اسکار بد داریم؟؟؟ با مروری کوتاه بر تاریخچه مراسک اسکار جواب دادن به این سوالات کار چندان مشکلی نیست. از سال 1929 که مراسم اسکار کار خود را آغاز کرد تا کنون مورد انتقاد خیل عظیمی از بازیگران و کارگردانان هالیوودی بوده و خواهد بود. هنوز واکنش مارلون براندو نسبت به دریافت نکردن این جایزه و حاضر نشدن در مراسم اسکار به خاطر ظلم و ستمی که در آمریکا به سرخپوستان اعمال می شد، از یاد علاقه مندان به سینما نرفته است و یا اینکه چارلی چاپلین به خاطر عدم دریافت اسکار به خودش افتخار می کرد. از این دست هنرمندان مشهور و به نام، کم نیستند و این خود گواهی است بر عدم صلاحیت و لیاقت جایزه اسکار که متاسفانه با تبلیغات و مانورهای خبری گسترده تبدیل به بزرگترین مراسم سینمایی شده است. و در چند سال اخیر هم که برگزارکنندگان و گردانندگان اصلی آن به وضوح رویکردی سیاسی نسبت به فیلم ها را در پیش گرفته اند و بیش از پیش ماهیت این جایزه را زیر سوال برده اند. پس نتیجه میگیریم خود مراسک اسکار و جایزه مربوط به آن در دنیای واقعی هنر که تخصص و استعدا حرف اول را می زند جایی ندارد و نوعی برند و محفلی برای القای سیاست های کاخ سفید نشینان در قبال اتفاقاتی است که در جهان ما رخ می دهد و خوشبختانه یا متاسفانه فعلا مسئله و دغدغه اصلی آنها معطوف به ایران و ایرانیان است و فیلمی که ضد ایرانی باشد باید مورد تقدیر واقع شود. در سال گذشته که این جایزه به فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی اعطا شد مورد تمجید و تعریف اکثریت اهالی هنر و سینما قرار گرفت بی آنکه موضوع و پیام های نهفته فیلم به طور اساسی و تخصصی مورد بررسی و نقد قرار بگیرد و حالا همان هایی که اسکار را مهمترین جایزه دنیای سینما می نامیدند از آن به بدی یاد کرده و تندترین انتقاد ها را از نحوه اعطای ان به فیلم آرگو بیان می کنند. غافل از اینکه ماهیت و موضوعیت هر دو فیلم جدایی و آرگو یک چیز است و آن هم نمایش تصویری گنگ و سیاه از جامعه ایران می باشد. در فیلم جدایی، تمام اتفاقات طوری رقم می خورد که بیننده هم با شخصیت سیمین همفکر میشد و به این باور می رسید که او راست می گوید و ایران جای مناسبی برای رشد و تربیت فرزندش نمی باشد و این فقط یک پیام ساده از هزاران پیامی بود که سازنده سعی در القای آن به بیننده داشت. البته بررسی کارنامه هنری آقای فرهادی بیانگر طرز فکر ایشان نسبت به جامعه را به خوبی بیان می کند و حتی در فیلم چهارشنبه سوری هم به این موضوع پرداخته و مناسب نبودن زندگی در ایران را درون مایه قرار داده بود. رایج بودن دروغ در جامعه ایرانی و به خصوص خانواده های مذهبی و متدین، خشکه مذهب بودن خانواده ها، حق کسی را به راحتی ضایع کردن و... از دیگر پیام های این فیلم در کنار پیام های سیاسی و ضد دینی این فیلم بوده که متاسفانه هیچ وقت مورد نقد و بررسی کامل قرار نگرفت و تمام اینها بود که باعث شد فیلم جدایی مورد توجه و تفقد غربی ها و آمریکایی ها قرار گیرد چرا که این فیلم همانی بود که آنها در ذهن داشتند. ارائه تصویری غلط و زشت از ایران و اینکه زندگی در ایران بسیارسخت است و مردم آن در فلاکت و بدبختی زندگی می کنند. و امسال هم که فیلم آرگو دقیقا همان رویه را در پیش گرفته و اینبار تصویر سیاهی از ایران را در زمان انقلاب و اتفاقات مربوط به تسخیر لانه جاسوسی را آنطور که خوشایندشان باشد به تصویر کشیده و به عنوان بهترین فیلم سال2012 انخاب می شود. و در واقع به قول دوستان اسکار خوب و اسکار بد نداریم و ماهیت اسکار کاملا بر جهانیان نمایان است و خوب و بد بودن آن بهانه ای است برای توجیه اشتباه خودمان. و چه خوب بود که در سال گذشته هم به درستی و با انصاف به نحوه اعطای آن به فیلم جدایی برخورد می کردیم و به طور اساسی و تخصصی مورد بررسی قرار می دادیم. به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم اینگونه فیلم ها ساخته خواهد شد و نمی شود جلوی آنها را گرفت ولی مسئولین بالا رتبه ی کشور و آنهایی که دستی بر آتش دارند هم نباید دست روی دست گذاشته و فقط به تماشا بنشینند و انتقاد کنند که چرا این ساخته شد و آن ساخته نشد. الان زمانی است که باید همه یکدل و یک صدا باشیم اختلاف های درونی به علتی که هست باید فراموش شود و حفظ و اعتلای فرهنگ و ارزش های انقلاب اسلامی مان هدف اصلی باشد. باید فیلم هایی به تصویر کشیده شود واقیت را در مورد ایران به جهانیان نمایش دهد. ما هم باید در مورد تسخیر لانه جاسوسی فیلم بسازیم و انچه را که رخ داده نمایش دهیم ماهم باید در مورد حادثه طبس، پیروزی انقلاب، رشادت های جوانانمان در جنگ تحمیل و 8سال دفاع مقدس فیلم بسازیم. آنها که تاریخ و قدمتی از خود ندارند برای خود تاریخ سازی می کنند و قهرمان پروری. حال ما که هم تاریخ و تمدن داریم و هم دلاور مردان و قهرمانانی که با جان و دل در خدمت کشورشان بوده اند چرا غفلت کرده ایم. ما هم باید در مورد دستگیری جاسوسان آمریکایی و انگلیسی درخاک ایران، در مورد دستگیری ریگی، در مورد به دست گرفتن کنترل پهباد آمریکایی ها، در مورد شهادت دانشمندان هسته ای و دستگیری عوامل تروریستی این عملیات ها، در مورد رشادت ها و زحمات نیروهای جان بر کف وزارت اطلاعات و هزارن موضوع دیگر فیلم بسازیم. غفلت بیش از این جایز نیست باید آستین ها را بالا زد و به فرموده رهبر معظم انقلاب وارد میان جهاد شد. باید بدانیم که اگر زمانی برای دفاع از این مرز و بوم در جبهه های حق علیه باطل با اسلحه و تانک جنگیدیم حالا وقت جنگ رسانه ای و فرهنگی است و نیازمند همان رشادت ها و از جان گذشتگی ها در عرصه فرهنگ و هنر هستیم که مبادا دشمن از پشت خنجر بزند. الان زمان خودنمایی در دنیای مجازی نشان دادن خیلی از واقعیت هاست که جهانیان به علت سکوت و عدم پرداخت صحیح ما از آنها غافلند. بهتر است مسئولین عزیز و گرامی رهنمودهای مقام معظم رهبری را بیش از پیش آویزه ی گوش کنند و با کنار گذاشتن اختلافات ، محیطی آرام و امن برای فعالیت هنرمندان فراهم آورند و هنرمندان عزیز هم با در پیش گرفتن رویه ایی مناسب و در خور شایسته نظام جمهوری اسلامی ایران به انجام وظایف خود که همانا بالا بردن سطح هنری و فرهنگی جامعه می باشد بپردازند و بدانند که :

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست. هرکسی نغمه‌ی خود خواند و از صحنه رود. صحنه پیوسته بجاست. خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد...  

 


[ دوشنبه 91/12/14 ] [ 1:34 صبح ] [ رامین جهانی ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 24571

  • علمی
  • پنس
  • ضایعات