باسمه تعالی اسکار خوب، اسکار بد !!! در هفته ی گذشته برگزاری مراسم اسکار و انتخاب فیلم سیاسی و کاملا ضد ایرانی «آرگو»، بحث اصلی و مهم محافل و مجالس فرهنگی –هنری و خبر اول رسانه های کشورمان بود و دامنه ی این انتخاب غیر اصولی و کاملا برنامه ریزی شده فقط به هین جا ختم نشد و خبر روز تمام رسانه های دنیا شده بود و جالب اینکه حامیان اصلی و غلامان حلقه به گوش آمریکا و سیاست هایش هم از این انتخاب متعجب بودند و لب به سخن و انتقاد گشوده بودند. به هر حال در اینکه این انتخاب یک حرکت سیاسی در جهت نشان دادن عناد و دشمنی با ایران بود شکی نیست و عملا خود دست اندرکاران و مسئولین برگزاری مراسم اسکار هم دست ها را به نشانه تسلیم بالا برده اند و هیچ دفاعی از فیلم ضعیف و بدون ساختار آرگو ندارند. آرگو به خاطر ضدایرانی و تحریف یک واقعه ی تاریخی ضعیف نیست که اگر اینچنین بود حمایت ها و پشتیبانی های زیادی از آن می شد بلکه این فیلم به لحاظ محتوا، موضوع، فیلمنامه و رعایت نشدن ساختار یک اثر فاخر و منحصر به فرد در حد بسیار پایینی قرار دارد و این موضوع باعث شده علاوه بر رسانه ها و هنرمندان در کشورمان، سایر رسانه ها و اهالی هنر در جای جای دنیا از این انتخاب انتقاد کنند و آن را زیر سوال ببرند. آرگو داستان تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان ایران و فرار چند تن از آنها را در زمان پیروزی انقلای اسلامیمان به تصویر می کشد که واقعا نسبت به آنچه که رخ داده تفاوت های زیادی دارد و عملا با تغییراتی که در اصل ماجرا ایجاد شده تبدیل به یک فیلم تخیلی شده است. حال سوال اینجاست که این فیلم با اینچنین ماهیتی و اینچنین سطح پایینی چرا در مراسم به ظاهر مهم اسکار مورد تقدیر و تشکر قرار می گیرد و به عنوان بهترین فیلم انتخاب می شود؟ و چرا انتخاب این فیلم آنقدر برای کاخ سفید نشینان اهمیت دارد که اعلام برگزیده شدن آن توسط همسر رئیس جمهور آمریکا اعلام می شود و چنان شادی و شعفی ایجاد می کند که گویی در یک جنگ تمام عیار به پیروزی رسیده اند.؟! ولی به نظرم مشکل از سطح پایین و ضعیف فیلمی مثل آرگو نیست و نباید این فیلم را به خاط انتخاب شدنش در اسکار زیر سوال برد بلکه مسئله ای که قابل بررسی است سطح مراسم اسکار و ارزش جوایز اعطایی آن است. آیا اسکار در سطحی قرار دارد که فیلم برتر و برگزیده آنرا به عنوان برترین وبهترین فیلم سال قبول کرد؟ آیا این اولین بار است که فیلمی ضد ایرانی و سیاسی در مراسم اسکار مورد تقدیر واقع می شود؟ آیا اینقدر که ما در ایران به دنبال اخبار و حواشی مراسم اسکار هستیم برای خود غربی ها و سایر نقاط جهان اهمیت دارد؟ آیا اسکار در عرض یکسال از انتخاب آثار با ملاک هنری و فنی تغییر موضع داده و رو به انتخاب و بازی های سیاسی آورده؟ آیا زمانی که اسکار به فیلم جدایی نادر از سیمین رسید اسکار خوبی بود و حالا که به آرگو رسیده اسکار بدی است؟ آیا اسکار خوب و اسکار بد داریم؟؟؟ با مروری کوتاه بر تاریخچه مراسک اسکار جواب دادن به این سوالات کار چندان مشکلی نیست. از سال 1929 که مراسم اسکار کار خود را آغاز کرد تا کنون مورد انتقاد خیل عظیمی از بازیگران و کارگردانان هالیوودی بوده و خواهد بود. هنوز واکنش مارلون براندو نسبت به دریافت نکردن این جایزه و حاضر نشدن در مراسم اسکار به خاطر ظلم و ستمی که در آمریکا به سرخپوستان اعمال می شد، از یاد علاقه مندان به سینما نرفته است و یا اینکه چارلی چاپلین به خاطر عدم دریافت اسکار به خودش افتخار می کرد. از این دست هنرمندان مشهور و به نام، کم نیستند و این خود گواهی است بر عدم صلاحیت و لیاقت جایزه اسکار که متاسفانه با تبلیغات و مانورهای خبری گسترده تبدیل به بزرگترین مراسم سینمایی شده است. و در چند سال اخیر هم که برگزارکنندگان و گردانندگان اصلی آن به وضوح رویکردی سیاسی نسبت به فیلم ها را در پیش گرفته اند و بیش از پیش ماهیت این جایزه را زیر سوال برده اند. پس نتیجه میگیریم خود مراسک اسکار و جایزه مربوط به آن در دنیای واقعی هنر که تخصص و استعدا حرف اول را می زند جایی ندارد و نوعی برند و محفلی برای القای سیاست های کاخ سفید نشینان در قبال اتفاقاتی است که در جهان ما رخ می دهد و خوشبختانه یا متاسفانه فعلا مسئله و دغدغه اصلی آنها معطوف به ایران و ایرانیان است و فیلمی که ضد ایرانی باشد باید مورد تقدیر واقع شود. در سال گذشته که این جایزه به فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی اعطا شد مورد تمجید و تعریف اکثریت اهالی هنر و سینما قرار گرفت بی آنکه موضوع و پیام های نهفته فیلم به طور اساسی و تخصصی مورد بررسی و نقد قرار بگیرد و حالا همان هایی که اسکار را مهمترین جایزه دنیای سینما می نامیدند از آن به بدی یاد کرده و تندترین انتقاد ها را از نحوه اعطای ان به فیلم آرگو بیان می کنند. غافل از اینکه ماهیت و موضوعیت هر دو فیلم جدایی و آرگو یک چیز است و آن هم نمایش تصویری گنگ و سیاه از جامعه ایران می باشد. در فیلم جدایی، تمام اتفاقات طوری رقم می خورد که بیننده هم با شخصیت سیمین همفکر میشد و به این باور می رسید که او راست می گوید و ایران جای مناسبی برای رشد و تربیت فرزندش نمی باشد و این فقط یک پیام ساده از هزاران پیامی بود که سازنده سعی در القای آن به بیننده داشت. البته بررسی کارنامه هنری آقای فرهادی بیانگر طرز فکر ایشان نسبت به جامعه را به خوبی بیان می کند و حتی در فیلم چهارشنبه سوری هم به این موضوع پرداخته و مناسب نبودن زندگی در ایران را درون مایه قرار داده بود. رایج بودن دروغ در جامعه ایرانی و به خصوص خانواده های مذهبی و متدین، خشکه مذهب بودن خانواده ها، حق کسی را به راحتی ضایع کردن و... از دیگر پیام های این فیلم در کنار پیام های سیاسی و ضد دینی این فیلم بوده که متاسفانه هیچ وقت مورد نقد و بررسی کامل قرار نگرفت و تمام اینها بود که باعث شد فیلم جدایی مورد توجه و تفقد غربی ها و آمریکایی ها قرار گیرد چرا که این فیلم همانی بود که آنها در ذهن داشتند. ارائه تصویری غلط و زشت از ایران و اینکه زندگی در ایران بسیارسخت است و مردم آن در فلاکت و بدبختی زندگی می کنند. و امسال هم که فیلم آرگو دقیقا همان رویه را در پیش گرفته و اینبار تصویر سیاهی از ایران را در زمان انقلاب و اتفاقات مربوط به تسخیر لانه جاسوسی را آنطور که خوشایندشان باشد به تصویر کشیده و به عنوان بهترین فیلم سال2012 انخاب می شود. و در واقع به قول دوستان اسکار خوب و اسکار بد نداریم و ماهیت اسکار کاملا بر جهانیان نمایان است و خوب و بد بودن آن بهانه ای است برای توجیه اشتباه خودمان. و چه خوب بود که در سال گذشته هم به درستی و با انصاف به نحوه اعطای آن به فیلم جدایی برخورد می کردیم و به طور اساسی و تخصصی مورد بررسی قرار می دادیم. به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم اینگونه فیلم ها ساخته خواهد شد و نمی شود جلوی آنها را گرفت ولی مسئولین بالا رتبه ی کشور و آنهایی که دستی بر آتش دارند هم نباید دست روی دست گذاشته و فقط به تماشا بنشینند و انتقاد کنند که چرا این ساخته شد و آن ساخته نشد. الان زمانی است که باید همه یکدل و یک صدا باشیم اختلاف های درونی به علتی که هست باید فراموش شود و حفظ و اعتلای فرهنگ و ارزش های انقلاب اسلامی مان هدف اصلی باشد. باید فیلم هایی به تصویر کشیده شود واقیت را در مورد ایران به جهانیان نمایش دهد. ما هم باید در مورد تسخیر لانه جاسوسی فیلم بسازیم و انچه را که رخ داده نمایش دهیم ماهم باید در مورد حادثه طبس، پیروزی انقلاب، رشادت های جوانانمان در جنگ تحمیل و 8سال دفاع مقدس فیلم بسازیم. آنها که تاریخ و قدمتی از خود ندارند برای خود تاریخ سازی می کنند و قهرمان پروری. حال ما که هم تاریخ و تمدن داریم و هم دلاور مردان و قهرمانانی که با جان و دل در خدمت کشورشان بوده اند چرا غفلت کرده ایم. ما هم باید در مورد دستگیری جاسوسان آمریکایی و انگلیسی درخاک ایران، در مورد دستگیری ریگی، در مورد به دست گرفتن کنترل پهباد آمریکایی ها، در مورد شهادت دانشمندان هسته ای و دستگیری عوامل تروریستی این عملیات ها، در مورد رشادت ها و زحمات نیروهای جان بر کف وزارت اطلاعات و هزارن موضوع دیگر فیلم بسازیم. غفلت بیش از این جایز نیست باید آستین ها را بالا زد و به فرموده رهبر معظم انقلاب وارد میان جهاد شد. باید بدانیم که اگر زمانی برای دفاع از این مرز و بوم در جبهه های حق علیه باطل با اسلحه و تانک جنگیدیم حالا وقت جنگ رسانه ای و فرهنگی است و نیازمند همان رشادت ها و از جان گذشتگی ها در عرصه فرهنگ و هنر هستیم که مبادا دشمن از پشت خنجر بزند. الان زمان خودنمایی در دنیای مجازی نشان دادن خیلی از واقعیت هاست که جهانیان به علت سکوت و عدم پرداخت صحیح ما از آنها غافلند. بهتر است مسئولین عزیز و گرامی رهنمودهای مقام معظم رهبری را بیش از پیش آویزه ی گوش کنند و با کنار گذاشتن اختلافات ، محیطی آرام و امن برای فعالیت هنرمندان فراهم آورند و هنرمندان عزیز هم با در پیش گرفتن رویه ایی مناسب و در خور شایسته نظام جمهوری اسلامی ایران به انجام وظایف خود که همانا بالا بردن سطح هنری و فرهنگی جامعه می باشد بپردازند و بدانند که : زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست. هرکسی نغمهی خود خواند و از صحنه رود. صحنه پیوسته بجاست. خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد...
[ دوشنبه 91/12/14 ] [ 1:34 صبح ] [ رامین جهانی ]
به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست. برگی دیگر از تاریخ سینمایی انقلاب ورق زدیم و طبق سنت مرسوم سالهای پس از انقلاب اسلامی در هیاهوی شادی و جشنهای ایام الله دهه فجر، جشنواره ی فیلم فجر هم تولد سی و یک سالگی خود را جشن گرفت. و چه زود گذشت این سی و یک سال از عمر سینمایی فجر انقلابمان. دیگر کسی به این فرزند انقلاب اسلامی به چشم کودکی نوپا نگاه نمیکند چرا که اکنون و با گذشت سه دهه از عمرش با عبور از دوران جوانی به مرز پختگی و تکامل رسیده و با اطمینان کامل میتوان گفت که جشنواره فیلم فجر به وزنه ای قابل اتکا در زمینه فرهنگی و هنری جامعه تبدیل شده است. حتی این تاثیر پذیری به فراتر از مرزهای ایران نیز نفوذ کرده و در حال ریشه دواندن بین فرهنگ و سنت سایر ملل است. از کشورهای همسایه گرفته تا اروپای شرقی ، آفریقا و آمریکا. جشنواره ای که به واقع ویترینی از آثار یکساله کشورمان در زمینه فیلم و سینما است و سینماگران عزیز زحمات و حاصل دسترنج خود را در در این جشنواره بین المللی به نمایش گذاشته و به بوطه نقد و داوری می برند. جشنواره امسال هم با تمام خوبی ها و بدی ها و با تمام موفقیت ها و کاستی ها پایان پذیرفت و برگ زرینی دیگر در تاریخچه سینمایی کشور عزیزمان ایران رقم زد. به طور حتم جشنواره ای که چند ماه قبل از شروع مورد استقبال و رصد جمع زیادی از اهالی هنر و سینما و اصحاب رسانا قرار می گیرد و در طول برگزاری و اختتام هم با حواشی و اخبار زیادی همراه است باید بیشتر مورد بررسی و تحلیل قرار بگیرد و باید دید واقعا به آنچه که هدف تاسیس و برگزاری این جشنواره بوده رسیده ایم یا نه؟ آیا هدف از برگزاری چنین جشنواره هایی فقط تماشای فیلم است و بس؟ آیا این همه ریخت و پاش و هزینه هایی که صرف برگزاری چنین جشنواره هایی می شود فقط به خاطر سرگرمی و انتخاب چند اثر برتر و جایزه است؟ دیگر بر کسی پوشیده نیست که در تمام دنیا از جشنواره کن و برلین گرفته تا گلدن کلوپ و اسکار، سرگرمی و هنر در اولویت دوم از اهداف جشنواره ها قرار گرفته اند و هدف اصلی و مهمتر پیشبرد سیاست های از پیش تعیین شده دولتها وسران حکومت هاست که از هنر سینما به بهترین شکل ممکن هم در عرصه هنر هم صنعت و هم سیاست استفاده می کنند. القای مفاهیم مختلف فرهنگی، هنری و اعتقادی از طریق دنیای فیلم و رسانه ابزاری مناسب و به صرفه است که متاسفانه در کشور ما توجه مطلوب و کافی به آن نشده است. البته چند سالی است که برخی از سینماگران کشور ما نیز با ساخت فیلم های به ظاهر معنا گرا سعی داشته اند که برخی از مفاهیم مهم و حیاتی دینی-اخلاقی را با زبان سینمایی بیان کنند که تا حدودی موفق هم بوده اند ولی چه سود که اغلب آنها ناخواسته به نفع حریف بازی کرده و مجری آنچه بوده اند که دشمنان این مرز و بوم خواستار آن هستند یعنی براندازی بنیان خانواده که در پی این براندازی اتفاقات بد زیادی برای ما و کشور عزیز ما رخ خواهد داد. جشنواره امسال با یک حرکت انقلابی و خوبی آغاز به کار کرد. انتخاب هیئت انتخاب مناسب از سوی عوامل برگزاری جشنواره نشان از متعهد بودن جشنواره به اصول اعتقادی - اسلامی داشت. افتضاحی که در جشنواره سال گذشته پیش آمده بود باعث حساسیت بیش از پیش مسئولین در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شده بود که مبادا امسال هم محتوا و درون مایه خیانت در خانواده گریبان خیل عظیمی از فیلم ها بگیرد. گرچه امسال هم از بین فیلم های متقاضی شرکت در بخش مسابقه، فیلم های زیادی حاضر بودند که از لحاظ موضوع و محتوا در حد و اندازه های نظام جمهوری اسلامی ایران نبوده و نخواهند بود که خوشبختانه با نظارت و بررسی دقیق هیئت انتخاب به بخش نهایی جشنواره راه نیافتند. حال سوال اینجاست که چرا این نظارت و سخت گیری چرا باید در مرحله نهایی قرار بگیرد؟ چرا نگام صدور پروانه نمایش نظارت دقیقی صورت نمی گیرد؟ چرا هنگام خواندن فیلم نامه دقت نظر کافی اعمال نمی شود؟ چرا اجازه ساخت فیلم های مستهجنی صادر می شود که بعدا خودمان باید به هزار مکافات جلوی نمایش آنها را بگیریم؟ چرا فکر نمی کنیم که پیشگیری بهتر از درمان است؟! به هر حال هر جامعه ای نیاز به ساخت فیلم در ژانر ها و گونه های مختلف دارد. در هر جامعه ای باید به موضوعات و مشکلات مختلف نگاه هنری داشت و سعی کرد از هنر هم در راستای حل معظلات و مشکلات اجتماعی بهره برد. ولی سوال از سینما گران عزیز این است که در جامعه ی کنونی ایران عزیز ما فقط و فقط دو مشکل و معظل « خیانت به همسر» و «زیر سوال بردن قصاص» باید مد نظر قرار گیرد؟؟ چرا خودمان را باید ملعبه دست دیگران قرار دهیم؟ چرا با تیشه به ریشه خودمان می زنیم؟ خوشبختانه در جشنواره امسال مشکلات فیلمها از نظر محتوایی به حداقل رسیده بود ولی با اینحال بودند فیلمهایی که با اهداف مشخصی ساخته شده و منتظر دیدن شدن بودند. قصد تحلیل تک به تک فیلمها را ندارم ولی نکاتی مختصر از چند اثر سینمایی که در جشنواره به نمایش در آمد را به علت مهم بودن موضوعاتی که پیش کشیده اند را بیان میکنم. فیلم «به خاط پونه» که در بخش خارج از مسابقه به نمایش در آمد از معدود فیلم هایی بود که به مساله ی خیانت در خانواده پرداخته و سعی در سیاه نمایی قشر خاصی از جامعه داشت. در فیلم مرد خانواده که از قشر متوسط جامعه و داری خانواده ای مذهبی و مومن و معتقد به روابط اسلامی بود، محکوم شد به بدبینی نسبت به همسرش که از قشر مرفه بودند و افکاری روشن فکرانه و دموکراتیک داشتند. کارگردان فیلم به صورت زیرکانه ای با معتاد نشان دادن شخصیت شوهر، خانواده ی او را نیز که کاملا از خانواده ی اصیل آذری و معتقد به داشتن حجاب و مراعات محرم و نامحرم بودند را زیر سوال برد و به طریقی چهره ای منفی و سیاه از این خانواده را به تصویر کشید که بیننده تمام حق را به خانواده شخصیت زن فیلم که داشتن ارتباط با نامحرم را بر خود بد نمی دانست بدهد. القای اینکه زن می تواندبه راحتی و فقط به خاطر راحت شدن از پرس و جوی شوهرش دروغ بگوید، می تواند بدون اجازه شوهر هر کاری می خواهد بکند، می تواند پسر همسایه را جهت آموزش فتوشاپ به خانه بیاورد و یا با او جهت پیدا کردن کار به عکاسی برود و ... چه معنی و مفهومی دارد جز ایجاد سطح توقعات کاذب و پوچ در زنگی هایی سست فعلی؟ و جالب تر اینکه در آخر فیلم هم شخصیت زن فیلم کاملا حق به جانب تقاضای طلاق می کند و تمام کاسه کوزه ها سر شوهر خراب می شود. و یا فیلم «قاعده تصادف» که به زندگی چند دختر و پسر جوان که از خانواده گریزان شده اند و قرار است جهت اجرای تئاتری به خارج از کشور بروند می پردازد. واقعا ساخت چنین فیلمی که کپی برداری و ادای دینی کامل است به فیلم « درباره ی الی » چه لزوم و ضروریتی داشته است. چگونه می شود که این فیلم با داشتن اشکالات زیاد در فیلمنامه و پردازش شخصیت ها به چندین و چند سیمرغ دست پیدا می کند؟ دروغ گویی های پی در پی به پدر و مادر ها توسط فرزندان، تصمیم به اقامت در خارج از کشور به بهانه اجرای تئاتر، نشان دادن ارتباطات مبهم و گنگ بین شخصیت ها و .... چه جذابیتی برای گروه داوری داشته مگر اینکه به قول بعضی از دوستان به علت نشان دادن حمایت از چنین فیلم هایی و برای اینکه جشنواره خیلی هم بچه مثبت نباشد چند سیمرغ ناقابل تقدیم گروه سازنده شد. در فیلم « جیب بر خیابان جنوبی» تصویر مبهم از رابطه ی بین یک زن جیب بر با یک پسر بچه که حالا جوانی رشید شده و به دنبال زن رویاهای خویش است،و رابطه این جوان با دختری از جنوب شهر که نهایتا به جایی ختم نمی شود. در فیلم « هیس دخترها فریاد نمی زنند » که با موضوعی جدید و حساس ساخته شده زیر سوال بردن مساله قصاص اسلامی تا این حد که خود مجریان قصاص هم از اجرای آن در عذاب وجدان به سر می برند و حتی برای تدوین و تغییر ان شغل خود را هم عوض می کنند چه کمکی به جامعه و افکار عمومی میکند جز ایجاد هزاران سوال بی جواب و خدایی ناکرده ایجاد دیدی منفی نسبت به احکام الهی و اسلامی.در فیلم « گناهکاران » که یکی از فیلم های خوب جشنواره بوده متاسفانه ممیزی وزارت ارشاد و تغییر انتهای فیلم ضربه بزرگی به فیلم وارد کرده و ایکاش با این اعمال ممیزی اصللا پخش نمی شد. چرا در انتها پلیسی که خود قاتلی زنجیره ای محسوب می شود علاوه بر اینکه به جزای اعمال خود نمی رسد بلکه ارتقای درجه هم دریافت می کند.؟ چرا کارگردان فیلم اصرار فراوان بر استفاده ابزاری از هنرپیشه های خانم در فیلم داشته و مرتبا شاهد آرایش های غلیظ از سوی بازیگران فیلم هستیم و حتی در خود فیلم هم در صحنه ای بازیگر فیلم مشغول آرایش است که واقا هیچ لزومی به این کار نبوده و متاسفانه به تصویر کشیدن اینچنین صحنه هایی در هر فیلم تبدیل به نکات مثبت شده است. گرچه ظاهرا فیلم نامه این فیلم برای هالیود نوشته شده بوده و چون امکان ساخت آن مهیا نشده کار در ایران ساخته شده است. به هر حال محفل جشنواره فیلم فجر محلی است که باید فرهنگ و هنر این مملکت اعتلا پیدا کند و باید سعی کنیم به بهترین شکل از این محفل استفاده کنیم. مکانی که با عنوان عنوان فرهنگی- هنری را به دوش می کشد چرا باید به مکانی که بیشتر شبیه مزون های لباس و نمایش آرایش های روز دنیا است تبدیل شود. چرا بازیگران عزیز ما که الگوی خیل عظیمی از نوجوانان و جوانان میهن عزیزمان محسوب می شوند طوری در مراسم افتتاحیه و اختتامیه حضور یابند که تلویزیون جمهوری اسلامی ایران از پخش تصاویر آنها امتناع کند که این نه به خاطر سخت گیری مسئولین صدا و سیما بلکه به خاطر راحت بودن بیش از اندازه ی دوستان بازیگر و هنرمند می باشد. هنرمندانی که در مصاحبه های خود دم از اعتقاد و اخلاق و... میزنند چرا وقتی نوبت خودشان می شود همه چیز را فراموش می کنند.هنرمندان محترم بدانند که مسولیت آنها در قیاس با افراد عادی در قبال جامعه بیشتر از آنچیزی است که فکرش را می کنند. مسئولین هم بدانند برای امر به معروف باید از سرچشمه شروع کرد نه اینکه به خشکاندن جوی های کوچک اطراف چشمه بسنده کنید. اگر فردی که خود الگوی چنیدن و چند جوان دیگر است از لحاظ پوشش،رفتار،گفتار و ... در سطح مطلوبی قرار گیرد، تاثیر فراوانی روی آن جوانها هم خواهد داشت. به هر حال باید بدانیم که این دنیا مزرعه آخرت ما است و هر انچه که اینجا بکاریم در آن دنیا درو خواهیم کرد پس چه خوب است و چه خوب است که کاری کنیم که باعث افتخارمان باشد.
[ دوشنبه 91/12/7 ] [ 1:17 صبح ] [ رامین جهانی ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |